از فروردین چه خبر؟(فروردین رو چطور گذروندم)

هر ماه میآید و  سی روز  چهره عوض کردن ماه را به تماشا می نشیند و میرود.این قائده گذر ایام و طبیعت گذران عمر آدمی است.فروردین جالب انگیز برای من شروع نشد حداقلش را بدانید که روز اولش گریه داشت و پر بود از ناامیدی.چه باید میکردم؟زانوهایم را بغل میگرفتم یا به کنجی خیره می شدم تا این روزهای نیامده که حسم میگفت بد یمن هستند بگذرند؟به من نمی خورد از این ننه من غریبم بازی ها!و اگر هم پایش باز شود و بخواهم از این اداها در بیارم نهایتا تا سه ساعت.همیشه حسی در من وجود دارد که به محاسبه من مینشیند.انگار هیچ وقت از وجودم تکان نخورده است و به ته قلبم چسبیده است و میگوید:هی به جایی که با غم هایت مرا خفه کنی همان سمیرای همیشگی را نشانم بده!همین هم شد که هنوز اشک  چشم هایم خشک نشده بود داشتم ورزش میکردم،کتاب میخواندم و می رقصیدم و بعد خودم را در حالی پیدا کردم که عمیقا خوشحال بودم.

 

ثبت تصویری زندگی هم فواید زیادی دارد.جورنال نویسی را هر چند دست و پا شکسته سه سال پیش شروع کردم.حالا خوب میدانم زندگی ام چطور جریان دارد.چه میکنم و چه باید انجام بدهم.اصلا بگذارید حالا که پرسیدم از فروردین چه خبر،نشانتان بدهم که از فروردین من چه خبر بوده است؟

 

 

سال جدید که آمد طبق سنت جامعه بولت ژورنالیست ها دلم نیامد تشریفات را انجام ندهم.این هر از سربرگ سال جدید و خوشامدگویی به بهار

دیگه وقتش بود هر صبح بلند شم و زیاد کتاب بخونم.ممرایز کار کنم و زبانم رو بهتر کنم.چرا که نه بیشتر ورزش کنم و یک کیلو کم کنم.

کتاب ها حرف های زیادی برای گفتن دارن برای من که کتاب خوندم به سان سر کلاس درس نشستنه

و همین طور حواسمون به هزینه و خرج هامون هم باشه

 

پ.ن:یاد گرفتن غذا و شیرینی و رقص و نرم افزار هایی که یاد گرفتم هم رو بدون شک باید توی خبر ها جا داد.امیدوارم که این پست به اندازه کافی بهمون انگیزه داده باشه که خبر های خوبی برای ماه بعد داشته باشیم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها