آخرین باری که اینطور احساس آرامش میکردم؟هیچ وقت!با اینکه انبوهی از وظایف تل انبار شده انتظار منو میکشن این حس محو نشدنی مونده. تازه بیشتر هم کمکم میکنه تا راهی پیدا کنم و تمام این قضایا رو سر و سامون بدم.این ها رو باید بگم چون احساس میکنم زندگی ساده رو پیچیده کردیم.بهترین باش!همه رو راضی نگه دار!بابت از دست رفته هات و بر باد داده هات دل بسوزون در حالی که تمام زندگی در حال حرکت و چیزی دائمی نیست.یک آدمی حرف قشنگی بهم زد.میگفت:همه آدمهایی که امروز هستن نیومدن که برای همیشه بمونن.گاهی پیش میاد که صمیمی ترین فرد زندگیت که شاید بیست سال باهاش بودی رو گم میکنی یا اصلا خودش تصمیم میگیره که از زندگیت بره این ها اتفاقاتی نبودن که ما مسئولشون باشیم.پس برای چی این همه بابتشون غصه بخوریم حداقل خوبه که به عنوان طبیعت زندگیمون قبولش کنیم.البته به همین آدم گفتم:الا تو تو.باید باشی همیشه!به هر حال از این قول و قرارها بین عشاق همیشه بوده و هست و کسایی هم هستن که همیشه میمونن که بحثشون جداست.

آره خلاصه و مختصر که آرامش به دست آوردنیست.اون هم با بیرون انداختن تمام افکار تاریخ مصرف گذشته.وقت شروعی نوست با تازه ها. عمرا کسی توانسته باشد با کهنگی تازگی بیافریند.من هم همین را میگویم که زندگی جدید حاصل فکر های خوب جدید است.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها