- ترا میخواهم و دانم که هرگز
- به کام دل در آغوشت نگیرم
- توئی آن آسمان صاف و روشن
- من این کنج قفس، مرغی اسیرم
- ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
- در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
-
- سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
- خامش بر آستانه محراب عشق بود
-
- من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
- بر گیسویم نشسته گل مریم سپید
-
- هر لحظه میچکید ز مژگان نازکم
- بر برگ دستهای تو آن شبنم سپید
-
- گویی فرشتگان خدا در کنار ما
- با دستهای کوچکشان چنگ میزدند
-
- در عطر عود و ناله اسپند و ابر دود
- محراب را ز پاکی خود رنگ میزدند
-
- پیشانی بلند تو در نور شمعها
- آرام و رام بود چو دریای روشنی
-
- با ساقهای نقره نشانش نشسته بود
- در زیر پلکهای تو رویای روشنی
-
- من تشنه صدای تو بودم که میسرود
- در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
-
- چون کودکان که رفته ز خود گوش میکنند
- افسانههای کهنه لبریز راز را
-
- آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
- بال بلور قوس قزحهای رنگ رنگ
-
- در سینه قلب روشن محراب میتپید
- من شعلهور در آتش آن لحظه درنگ
-
- گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح
- لرزان و بی قرار وزیدم بسوی تو
-
- اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز
- در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو
- آسمان همچو صفحه دل من
- روشن از جلوههای مهتابست
-
- امشب از خواب خوش گریزانم
- که خیال تو خوشتر از خوابست
-
- خیره بر سایههای وحشی بید
- میخزم در سکوت بستر خویش
-
- باز دنبال نغمهای دلخواه
- مینهم سر بروی دفتر خویش
-
- تن صدها ترانه میرقصد
- در بلور ظریف آوایم
-
- لذتی ناشناس و رؤیا رنگ
- میدود همچو خون به رگهایم
-
- آه … گوئی ز دخمه دل من
- روح شبگرد مه گذر کرده
-
- یا نسیمی در این ره متروک
- دامن از عطر یاس تر کرده
-
- بر لبم شعلههای بوسه تو
- میشکوفد چو لاله گرم نیاز
-
- در خیالم ستارهای پر نور
- میدرخشد میانهاله راز
-
- ناشناسی درون سینه من
- پنجه بر چنگ و رود میساید
-
- همره نغمههای موزونش
- گوئیا بوی عود میآید
-
- آه … باور نمیکنم که مرا
- با تو پیوستنی چنین باشد
-
- نگه آن دو چشم شورافکن
- سوی من گرم و دلنشین باشد
-
- بی گمان زان جهان رؤیایی
- زهره بر من فکنده دیده عشق
-
- مینویسم به روی دفتر خویش:
- جاودان باشی، ای سپیده عشق»
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت